
ترامپیسم: سلاح مخفی ترامپ در سیاست خارجی
راز بقا و موفقیت ترامپ در عرصه سیاست معاملهگرایی شفاف است
سیاستورزی دونالد ترامپ، از نخستین روزهای ورودش به عرصه سیاست، همواره با پیچیدگیها و تناقضات خاصی همراه بوده است. رفتار او به عنوان یک رئیسجمهور و اکنون رئیسجمهور منتخب، اغلب نشاندهنده سبکی از رهبری است که میتوان آن را “معاملهگرایی شفاف” نامید. به تازگی، ترامپ مورگان اورتگاس، یکی از مقامات باسابقه وزارت خارجه را به عنوان معاون نماینده ویژه صلح خاورمیانه معرفی کرد. اما در همان لحظه، با اظهاراتی در شبکه اجتماعی خود، اعتبار او را زیر سوال برد: “مورگان در سه سال اول با من جنگید، اما امیدوارم درس خود را گرفته باشد.” ترامپ همچنین افزود: “من این کار را برای جمهوریخواهان انجام میدهم، نه برای خودم.”
این رفتار، هرچند ممکن است برای بسیاری عجیب به نظر برسد، نشاندهنده یک استراتژی هدفمند است. ترامپ به عنوان یک سیاستمدار بدون باورهای ایدئولوژیک قوی، توانسته است میان گروههای متضاد تعادل ایجاد کند. او با اتخاذ مواضعی متناقض، جناحهای مختلف را راضی نگه میدارد. برای مثال، او از یک سو، اعضای جریان اصلی جمهوریخواه را که خود آنها را “دیوانگان”، “جنگطلبان”، و “نئومحافظهکاران” خطاب کرده بود، در دولت خود جای داده است، و از سوی دیگر، ضدیت با این جریانها را در کمپینهای انتخاباتی خود ادامه داده است.
معاملهگرایی در عمل
ترامپ با رویکرد معاملهگرایانه خود موفق شده است، گروههای مختلف با دیدگاههای متضاد را به سمت خود جذب کند. برای مثال، او از یک سو حامیان ضد واکسن رابرت اف. کندی جونیور را در کمپین خود جا داده و از سوی دیگر، با اشاره به موفقیت برنامه واکسیناسیون “عملیات سرعت نور” به جمعیت دیگری پیام میدهد. این توانایی در ارسال پیامهای متناقض به گونهای است که هر دو گروه احساس میکنند میتوانند از ترامپ بهرهبرداری کنند.
در عرصه سیاست داخلی، او در دوره اول ریاستجمهوری خود توانست قضات ضد سقط جنین را برای خشنودی راست مذهبی منصوب کند، اما در عین حال در کمپین ۲۰۲۴ اعلام کرد که مخالف ممنوعیت سقط جنین در سراسر آمریکا است. این اظهارات متناقض نه تنها باعث کاهش حمایتها از او نشد، بلکه به نظر میرسد هواداران او این تناقض را به عنوان نشانهای از انعطافپذیری و عملگرایی او پذیرفتهاند.
در سیاست خارجی نیز، ترامپ توانسته است حمایتهای متضاد را جذب کند. او انتقال سفارت آمریکا به قدس را “برای انجیلیها” اعلام کرد، اما در عین حال تلاش کرد با مسلمانان ضدزایونیست نیز ارتباط برقرار کند. این توانایی در ایجاد ائتلافهای متناقض، یکی از ویژگیهای برجسته معاملهگرایی او است.
مقایسه با سیاستمداران سنتی
سیاستمداران سنتیتر، معمولاً تلاش میکنند تصمیمات خود را در چارچوب اصول و ارزشهای ثابت توجیه کنند. برای مثال، کامالا هریس، معاون رئیسجمهور، در جریان کمپین ۲۰۲۴ خود با چالشهایی جدی روبهرو شد. گذشته او که به اتخاذ مواضع مترقی شهرت داشت، در مقابل کمپینی نسبتاً میانهرو قرار گرفت. این تناقض باعث شد او نتواند به طور کامل حمایت پایگاه مترقی را جلب کند و در عین حال، رایدهندگان مستقل نیز به او اعتماد نکنند.
در مقابل، ترامپ به دلیل نداشتن تعهد به اصول ثابت، توانسته است مواضع متناقضی اتخاذ کند، بدون اینکه به اعتبار خود آسیب برساند. این رفتار، او را از اتهاماتی مانند “دوروئی” که به سیاستمدارانی مانند میت رامنی یا جان کری زده شده، در امان نگه داشته است.
پیامدهای معاملهگرایی ترامپ
هرچند معاملهگرایی شفاف ترامپ به او کمک کرده است تا تعادل میان گروههای متضاد را حفظ کند، این رویکرد پیامدهایی جدی برای دموکراسی آمریکا دارد. سیاستی که عاری از اصول اخلاقی باشد، میتواند به گسترش فساد و بیاعتمادی عمومی به سیاستمداران منجر شود. با این حال، شاید یکی از درسهای مثبت این رویکرد، پذیرش صادقانه واقعیتهای پیچیده سیاستورزی و اجتنابناپذیری مصالحه در تصمیمگیریهای کلان باشد.
ترامپ با این رویکرد خاص، کاخ سفید را به میدان معاملات سیاسی تبدیل کرده است. او توانسته است قمارخانهای بسازد که در آن، هر گروه برای دستیابی به منافع خود وارد بازی میشود. اما سوال اساسی این است که آیا این مدل رهبری، در درازمدت به نفع جامعه آمریکا خواهد بود یا تنها به نفع ترامپ و ائتلاف شکنندهای که او ساخته است؟
رویکرد ترامپ به سیاستورزی، هرچند مورد انتقاد بسیاری قرار گرفته است، توانسته است ائتلافی گسترده و متناقض ایجاد کند. اما موفقیت او در این رویکرد، نیازمند بررسی عمیقتری است. آیا این رویکرد میتواند الگویی پایدار برای سیاستورزی در دنیای مدرن باشد یا تنها یک استثنا در تاریخ سیاسی آمریکا باقی خواهد ماند؟/آتلانتیک